بعد از فوت ناصر حجازی عزیز؛روزنامه خبرورزشی قول داد که در دوم هر ماه از وی یک خاطره یا مصاحبه منتشر نشده و یا ویژه چاپ کند.الحق هم طی این چند ماه این کار را انجام داد.اما دوم ماه مهر به مناسبت شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع) تعطیل رسمی بود و به همین دلیل نتوانستند در این روز روزنامه ای در بیاورند تا مصاحبه ای از ناصرخان فقید در آن کار بکنند.اما طبق عرف و روالی که باید صورت بگیرد انتظار داشتیم این مصاحبه با یک روز تاخیر در روز سوم مهر ماه در روزنامه چاپ شود که متاسفانه خبرنگار خوش ذوقی که قول داده بود هر ماه به احترام ایشان این کار را انجام دهد،زیر قولش زد و امروز که چهارم ماه است از ناصر حجازی مصاحبه ای را رویت کردیم.
این درحالی بود که روز سوم مهرماه مصاحبه ی نیم صفحه ی با کریم باقری در صفحه ده کار کرده بودند.
با توضیحات فوق خواستم به این موضوع را یادآوری کنم که ما ایرانی ها دست به شعار دادن هایمان حرف ندارد!یعنی خودمان هزار جور کاری را انجام می دهیم و بعد دیگران را از همان کارها منع می کنیم.خودمان سیگار می کشیم و بعد اگر دست کسی سیگاری ببینیم شروع می کنیم به نصیحت کردن و گفتن عوارض سیگار کشیدن بر سلامتی طرف و حتی کارشناس و متخصص ریه و دندان و پوست میشویم تا توضیحاتی که به طرف مقابل می دهیم را قبول کند.
در همین خبرورزشی بارها از نویسندگان مختلف آن خوانده ام که چرا به فلان مربی،عکاس، هوادار و ....که در بستر بیماریست و یا مشکلات مالی و خانوادگی دارد مسئولان سری نمی زنند و کاری نمی کنند.یا اینکه دایما از شعار پهلوان زنده را عشق است استفاده می کنند و می گویند چرا فلان بازیکن ملی ما که دارد فرضا با تاکسی کار می کند و یا پیتزا فروشی زده نباید در تیم خود صاحب پست و مقامی باشد ولی فلان کس در این تیم مشغول خدمت به هوادران فلان تیم می باشد!؟
یا اینکه وقتی یکی از پیشکسوتان ورزش دار فانی را وداع می کند دوباره برای توضیح دادن آنها که این شخص فوت کرده کی بوده و برای ورزش چکار کرده بوده و به چه شهره و معروف شده بوده می پردازند و دوباره از مسئولان گله می کنند و شعار ما ایرانی های مرده پرست را سر می دهند و می نویسند؛که چرا تا قبل از اینکه وی بمیرد به حال و روزش رسیدگکی نکرده اند و حالا آمده اند تا با مرده او یا مجالس ختم و چهلم وی شرکت کنند تا عکسی از آنها گرفته شود و با چاپ شدن تصاویر خودشان را به مردم نشان داده باشند.
اما خودشان به حرفها و قول و قرارهای که می دهند عمل نمی کنند و یا یادشان می رود. یا اینکه بهانه های بنی اسرائیلی می آورند که فرضا چون روز تعطیل بوده و روز بعدش هم لیگ می خواسته به جریان بیافته و یا چون طی این دو روز تعطیلی خبرهای زیادی برای کار کردن داشته اند نتوانسته اند به قول قرار خود پایبند باشند.ما مخاطبین زبان بسته__البته خودم را نمی گویم!چون زبان من درازتر از حد معقول هم می باشد و این کاستی ها را به زبان می آورم و اگر صد سال دیگر هم زنده بمانم و کاستی و اهمالی ببینم به آن اشاره میکنم و مورد انتقاد قرار می دهم _از این دست بهانه های جور واجور را می بینیم و می شنویم و مثل همیشه یادمان می رود که چه قول و قرارهای با هم گذاشته بودیم.
امروز با یک روز تاخیر بد قولی میکنیم و در ماه بعد سه روز و ..... و در نهایت باید بعد از اولین سالگرد ایشان باید بگوییم:
راستی ناصرخان را به این زودی فراموش کردید!؟
نظرات شما عزیزان:
|